سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سیرت

سلام، آشنای من برادرم خوش آمدی                 نجیب و زخم خورده ام، دلاورم خوش آمدی

چراسکوت کرده ای؟سخن بگو چگونه ای              چه باحیا نشسته ای تودر برم، خوش آمدی

شنیده ام سفر کمی دراز و راه دور بوده است       :سفربخیر: سرفراز بی سرم خوش آمدی

برایم ازخودت بگو، هنوز می شناسمت                 اگرچه پرشکسته ای ، کبوترم خوش آمدی

چه خوب شد که آمدی، دلم عجب گرفته بود          چه بوی عطرمیدهی، معطرم خوش آمدی

قدم تورنجه کرده ای... مراخجل نموده ای              به باغ زردبی کسی، صنوبرم خوش آمدی

تواز سفر رسیده ای مسافری وخسته ای              بخواب روی دوش ما... برادرم خوش آمدی





طبقه بندی: کبوترم خوش آمدی
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 اردیبهشت 23 توسط جوشش | نظر بدهید

به نام خدا

 

پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی.

پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم.

انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود.

پرنده گفت : راستی ، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟

انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید.

پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است . انسان دیگر نخندید . انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی.

پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموشش می شود .

پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.

آن وقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی.

 

راستی عزیزم ، بال هایت را کجا گذاشتی ؟

 

انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست !!




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89 اردیبهشت 16 توسط جوشش | نظر بدهید

چه جای شکوه اگر زخم آتشین خوردم؟

که هر چه بود ز مار در آستین خوردم

فقط به خیزش فواره ها نظر کردم

فرود آب ندیدم! فریب این خوردم

مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند

 که تیر وسوسه از یار در کمین خوردم

 ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه

من از بهشت مگر میوه بایقین خوردم؟

قفس گشودی ام و اختیار بخشیدی!

همین که از قفس پر زدم زمین خوردم




نوشته شده در تاریخ شنبه 89 اردیبهشت 4 توسط جوشش | نظر بدهید

زنان بی بصیرت و...

تمام اعمال و رفتار خوب و بد ما، ثبت وضبط می شود سپس در عالم دیگر، اعمال خوب به صورت شایسته و رفتار بد به صورت زشت ووحشتناک ، مجسم و آشکار می شود.

تجسم اعمال ومشاهده صحنه های دردناک عذاب زنان گناه کار، پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله وسلم را به گریه واداشت.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:

من وفاطمه علیها السلام به محضرمبارک رسول خدا صلی الله علیه وآله مشرّف شدیم وآن بزرگوار را درحالی که به شدّت گریه می کردمشاهده نمودیم !

عرض کردم: پدر ومادرم به فدایت علت گریه شما چیست؟

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: درشب معراج که به آسمان رفتم، گروهی از زنان امت خودرا دیدم به طوری که آنها رانشناختم و سختی عذاب آنها مرا به گریه واداشته!...

1. زنی به خاطرنشان دادن موهایش به نامحرم، به موهایش آویزان بود ومغزسرش می جوشید!

2. زنی به خاطر آزارشوهرش، به زبانش آویخته بود وآب داغ جهنم در دهانش ریخته می شد!

3. زنی به جهت آرایش خود برای نامحرمان، گوشت بدن خود را می خورد وآتش ازبدن او شعله می کشید!

4.زنی به خاطر آنکه رعایت نجس وپاکی را نمی کرده، خود ولباسهایش رانشسته بود، غسلهای واجب راانجام نداده بود ودرنمازش سستی کرده بود، پاهایش به دستهایش بسته بود ومارها وعقربها به جانش افتاده بودند!

5. زنی به دلیل خارج شدن ازمنزل بدون اجازه شوهرش، درتنوری ازآتش به پاهایش آویزان بود!

6. زنی به علت آنکه خود را به مردان (نامحرم) نشان داده بود تا به او رغبت کنند، گوشت بدنش با قیچی های آتشین بریده می شد!

7. زنی به جهت واسطه شدن در عمل منافی عفت، صورت و بدنش می سوخت و روده هایش را می خورد!

8. زنی به خاطرآنکه سخن چینی کرده بود وزیاد دروغ گفته بود، سرش سرِخوک و بدنش بدن الاغ بود و او را هزار هزار نوع عذاب می کردند!

9. زنی به دلیل آنکه آوازه خوان وحسود بوده، به شکل سگ بود و آتش در درونش وارد شده و از دهانش خارج می شد و فرشته ها گرزهای آتشین برسرو بدنش فرود می آوردند!

آنگاه پیامبر اکرم صلی الله وعلیه وآله فرمود: وای برزنی که شوهر خودرا ناراحت نموده وبه خشم آورد وخوشا به حال زنی که همسرش ازاو راضی باشد.

 




مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.