فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
هین کج و راست می روی... خانه به خانه... کو به کو...
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
اسمع...افهم!
چقدر این روایت را دوست دارم :
انما القلوب ثلاثة
قلب مشغول بالدنیا و قلب مشغول بالعقبی و قلب مشغول بالمولی
اما القلب المشغول بالدنیا، فله الشدة و البلا
و اما القلب المشغول بالعقبی، فله الدرجات العلی
و اما القلب المشغول بالمولی، فله الدنیا و العقبی و المولی
.
.
همه اش از همین "مشغولیت" است
تا به چه مشغول باشد این دل …
عکسی از محمدحسین طباطبایی همراه با پدرش
هدیه خوب و به جا
آیتالله اراکی فرمود:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم
چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت
خیر!
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت
نه
با تعجب پرسیدم
پس راز این مقام چیست؟
جواب داد
هدیه مولایم حسین است
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم:
میرزا تقی خان...
! 2 تا رگ بریدند این همه تشنگی ! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود ! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد ...
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
منبع :کتاب آخرین گفتارها
