دستانش را در آب فرو کرد ، چه قدر خنک ، چه دل رباست این آب ، اما حسین و فرزندانش تشنه اند .
سقا دست به آب برد اما نه برای نوشیدن، آری ، چون تا سوار آب ننوشد اسب نیز آب نمیخورد ، بنوش ای اسب تو
مرکب خوبی برای عباس بوده ای ، اما عباس هرگز نخواهد نوشید ، اگر تو نبودی دستش هم به خنکای آب ، خنک نمی شد .
***
صبر ! آری صبر را تا به حال چشیده ای ، می گویند تلخ است ، تلخ ... عباس مامور به صبر بود و چه زیبا صبرنمود
... کودک بود که قصه چادر خاکی فاطمه را برایش گفتند ، خواست بجوشد گفتند صبر کن تا کربلا ، نوجوان بود که فرق
شکافته علی را دید خواست بگرید گفتند صبر کن تا کربلا ،تازه جوانی بود که بدن برادرش حسن را تیر باران کردند
خواست ببارد گفتند صبر کن تا کربلا ، و اینک این سرزمین موعود کربلاست اما از بد عهدی ایام او باید باز هم در
دفاع از خیام صبر کند ، تا او ایستاده است دشمن نیز در جای خود خواهد ایستاد ، دلش برای ادب کردن دشمن به تنگ
آمده اما چه می شود کرد مولایش حسین فرموده و عباس مطیع خدا و رسول و مولاست
...
صدای حرکت دشمن از پشت نخل ها افکارش را به هم ریخت ، پس از سالها صبر کردن ، امروز وقت آن است که
عباس برای سیراب کردن فرزندان حسین ، بجوشد ، بگرید و ببارد...
سقا جوشید و گریید و بارید اما تقدیر چیز دیگری بود ، صبر ، باز هم صبر ، آن هم کنار دریا ، تا روز موعود
وسقای ادب چه زیبا ادب نمود گفته فاطمه را ، وقتی فرمودند : ولدی عباس ... سقا به احترام مادر برای اولین بار
حسین را برادر صدا زد ...یا اخا أدرک أخا...
خداوندا در فرج موعودت به حق عمویشان عباس تعجیل فرما
پس برخیز و حرکت کن و بدان فرزند حسین علیه السلام در افق طلائی این عصر منتظر انتخاب من و تو است.
اکنون گاه یاری اوست !
کربلا چه قدر شبیه قرآن است؛ آخرین شهدای آن اصغر و عبدا... مثل سورههای آخر قرآن کوچکند!
- کربلا بلوغ عاطفه و اندیشه است، هر کس به بلوغ فکری و عاطفی برسد، عاشورایی است.
- وقتی هیچ نداری باید همه چیز باشی، این درسی است که زینب به ما آموخت.
- کربلا زیباترین تابلوی نقاشی است که خداوند بر بوم زمین، ترسیم کرده است.
- کربلا بهشت زمین است با قلبهای سوخته، خیمههای آتش گرفته و آسمان داغ سوزان، آری بهشت در آتش متولد میشود.
- ره آورد مطالعهی تاریخ، بهت و شگفتی است، تاریخ، خود مبهوت و شگفتزدهی یک روز خویش است؛ «عاشورا»
- امام حسین (علیه السلام) میفرماید: خداوند به هر کس راستگویی و نیکخویی و پاکدامنی و پاکخوری روزی کند خیر دنیا و آخرت را ویژه او ساخته است.
- امام حسین (علیه السلام) فرمود: گریستن از خشیت خدا، رهایی از آتش دوزخ است و فرمود: گریه دیدهها و خشیت دلها، رحمتی از خداست.
- امام حسین (علیه السلام) فرمود: شکرگزاری تو برای نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب میشود.
غدیر بود. رفتیم پیشانی اباذر را ببوسیم و بگوییم: «برادر! عیدت مبارک» پیشاپیش از آفتاب ربذه سوخته بودبه «ابن سکیت» گفتیم علی هیچ نگفت، نگاهمان کرد و گریست. زبانش را بریده بودند!!خواستیم دستهای میثم را بگیریم و بگوییم «سپاس خدای را که ما را از متمسکین به ولایت امیرالمؤمنین قرار داد» دستهایش را قطع کرده بودند!!گفتیم: «یک سیدی بیابیم و عیدی بگیریم» سیدی! کسی از بنیهاشم. جسدهاشان درز لای دیوارها شده بود و چاهها از حضور پیکرهای بیسرشان پر بود! زندانی دخمههای تاریک بودند و غلهای گران بر پا، در کنج زندانها نماز میخواندند.فقط همین نبود که میان بیابان بایستد، رفتگان را بخواند که برگردند و صبر کند تا ماندگان برسند. فقط همین نبود که منبری از جهاز شتران بسازد و بالا رود، صدایش کند و دستش را بالا بگیرد، فقط گفتن جمله کوتاه علی مولاست نبود. کار اصلا اینقدرها ساده نبود. فصل اتمام نعمت، فصل بلوغ رسالت. فصل سختی بود.بیعت با علی مصافحهای ساده نبود. مصافحه با همه رنجهایی بود که برای ایستادن پشت سر این واژه سه حرفی باید کشید. ایستادن پشت سر واژهای سه حرفی که در حق، سختگیر بود.
هزاران کاخ در عالم
هزاران قصر مستحکم
جواهرهای دنیایی
هزاران ثروت و درهم
هزاران تن
هزاران سر
هزاران روح در پیکر
هزاران دست
هزاران چشم
هزاران زلف چون عنبر
هزاران کعبه و زمزم
صفا و مروه و مشعر
قسم بر آیه ی اطهر
قسم بر سوره کوثر
که این ها نمی ارزد به یک تار موی امیرالمومنین حیدر
تمام لذت عمرم همین است که مولایم امیرالمومنین، علی است
«غدیرخم بر همگان مبارک»