زلال عطر رضا میوزد ز جانب طوس ....
و من گدای قدیمی ولی کمی مأیوس
هوا هوای زیارت، زیارت مخصوص
ومن خمار حرم، بی پیاله ام ، افسوس
حضرت علی علیه السلام فرمودند: نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده بود...
التماس دعا...
و کجایی سهراب...آب را گل کردند...چشم ها را بستند...و چه با دل کردند...وای سهراب کجایی اخر...خم ها بر دل عشق
کردند....خون به چشمان شقایق کردند...تو کجایی سهراب...که همین نزدیکی عشق را دار زدند...همه جا سایه دیوار زدند...ای
سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است...دل خوش سیری چند؟...صبر کن سهراب...قایقت جا دارد؟....
باز باران زیارت.. باترنم
عاشقانه
می خورد بر بام قلبم
می روم بر آسمان ها
چون پرستو های عاشق
بی تکلف .
دل بریده
ازهمه دل بستگی ها
گم شوم در صحن و ایوان
یادم آید
با تو بودم
توی یک افسانه بودم
من نمی دانم که بودم ؟
مرده بودم، یا که زنده؟
مست بودم یاکه هوشیار؟
تشنه بودم یا که سیراب؟
من نمی دانم که بودم ؟
هرچه بودم
در کنارت شاد بودم ...
با رضا همراه بودم....
اما ...
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم
اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست
از خوبی تو بود
که من
بد شدم!
قیصر امین پور
خدای من...
درتمام این سالها....
همیشه کسی از من سراغ تو را میگرفت...