ای فرزند آدم!
توشه فراوان برگیر که راه دور است و بار سبک کن که صراط باریک است.
عمل خویش با خلوص آمیز که نقد کویت بصیر است.
خواب خویش بهر گور بگذار و فخر خویش بهر هنگام ارزیابی کارت و
لذت هایت را بهر بهشت نه، بهر من باش، بهرت خواهم بود.
با کوچک شمردن دنیا به من نزدیک شوی و از آتش دور.
آنکس را که در وسط دریا کشتی اش شکسته است و به تخته ای آویخته، خطرش بیش از تو نیست، چه تو بر گناهان خویش یقین داری و در معرض خطر اعمال خویش.
(برگرفته از کشکول شیخ بهایی)
آمدنم بهر چه بود؟؟؟؟
سالها پیش از این
زیر یک سنگ ، گوشه ای از زمین
من فقط یک کمی خاک بودم ، همین
یک کمی خاک که دعایش
پرزدن آن سوی پرده ی آسمان بود
آرزویش همیشه
دیدن آخرین قله ی کهکشان بود
خاک
هرشب دعا کرد
ازته دل خدا را صدا کرد
یک شب ، آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
و خدا تکه ای ازخاک را برداشت
آسمان را درآن کاشت
خاک را
توی دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک
توی دستان خدا نور شد
پرگرفت، از زمین دور شد
راستی...!
من همان خاک خوشبخت
من همان " نور" هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از"" خدا""دور هستم؟؟؟؟
نمونه ای ازعلم علی علیه السلام
درکتاب دُرر نقل شده، علی علیه السلام روی منبر فرمود:
"درباره ی راههای آسمانها از من سؤال کنید، من به آنها از راههای زمین داناتر هستم"
مرد عربی درمیان حاضران برخاست وگفت: جبرئیل کجاست؟ علی علیه السلام لحظه ای به آسمان نگاه کرد وزمانی به مشرق ومغرب زمین نگاه کرد، سپس فرمود: " همه جا را دیدم جبرئیل را ندیدم، جبرئیل تو هستی." دیگر آن مرد عرب را ندیدند او غایب شد درحالی که گفت: حقا که تو در قول خود راستگو هستی."
به یاد عشقهای آسمانی
به یاد لحظههای بینشانی
دلم را نازنین! سنگر به سنگر
به شوق ردپایی میکشانی
به یاد همه ی شهدا وجانبازان وخانواده های عزیز و محترمشان ...
هفته دفاع مقدس گرامی باد.
چون پنجره سمت آسمان باز شدی
با خیل پرندگان هم آواز شدی
بر شعلهی زخمهای نابت صلوات!
آن لحظه که با شهادت آغاز شدی...